رَبُّنا الرّحمن المُستَعان



بسم الله الرحمن الرحیم

وَ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنىِ إِسْرَ ءِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونىِ وَکِیلًا (إسراء/2)

ترجمه آیه: ما به موسى کتاب آسمانى دادیم و آن را وسیله هدایت بنى اسرائیل ساختیم (و گفتیم:) غیر ما را تکیه‏ گاه خود قرار ندهید!

1.       خداوند در این آیه و آیات قبل و بعد آن معراج حضرت محمد ص و دادن کتاب تورات به حضرت موسی ع و دادن دستور ساخت کشتی به حضرت نوح ع برای نجات مؤمنین را در یک خط سیر واحد قرار داده است. این امر باعث شده است برخی از مفسرین ( تفسیر روان جاوید، ج‏3، ص: 342) معراج و الواح تورات و کشتی نوح را با هم مقایسه کنند و گفته اند وجه اشتراک همه اینها تعجب مخاطبان است که هم معراج حضرت رسول را و هم الواح حضرت موسی را و هم کشتی حضرت نوح را به سخره می گرفتند به دلیل عجیب و شگفت آور بودن.

2.     یکی از مهمترین رکن تربیت کریمانه بیان و تبلیغ راه هدایت است که از طریق تعلیم کتاب آسمانی حاصل می شود. "از ظاهر سیاق این آیات که در صدر سوره قرار دارند چنین برمى‏آید که در مقام بیان این معنا است که سنت الهى در امتها و اقوام مختلف انسانى همواره بر این بوده است که ایشان را به راه بندگى و توحید هدایت نموده و رسیدن به آن را برایشان ممکن ساخته و ایشان را در پذیرفتن و نپذیرفتن مخیر نموده است، نعمت‏هاى دنیا و آخرت را در اختیارشان قرار داد و ایشان را به همه رقم اسبابى که در اطاعت و معصیت بدان نیازمندند مسلح و مجهز ساخت تا اگر اطاعت و احسان کنند به سعادت دنیا و آخرت پاداششان دهد، و اگر گناه و عصیان ورزند به نکال و خوارى در دنیا و عذاب آخرت کیفرشان کند" (تفسیر المیزان، ج 13 ص 35)

3.     واژه کتاب در قرآن مشتمل بر وظایفى اعتقادى و عملى است که باید به آن معتقد شده و عمل کنند، و بعید نیست که به خاطر همین جهت فرموده:" ما کتاب را براى موسى فرستادیم" و نفرمود:" تورات را فرستادیم" تا بفهماند که کتاب نامبرده مشتمل بر شرایطى است که اخذ و عمل به آنها بر آنان فرض و واجب است و هدایت بودن آن، همین است که شرایع پروردگارشان را برایشان بیان مى‏کند، شرایعى که اگر به آنها معتقد شوند و عمل کنند به سوى حق راه مى‏یابند و به سعادت دو سرا نائل مى‏گردند.( تفسیر المیزان، ج 13 ص 36)

4.     وکیل کسی را گویند که کارها به او تفویض می شود. خداوند می فرماید کارهای خود را به غیر من تفویض نکنید. یعنی اولا در مقام نظر بدانید که دیگران یا ضعیفند یا خارج از هدایتند و ثانیا اگر به این موضوع یقین کردید پس در مقام عمل نیز کارهای خود را به دیگران نسپارید. به کارها، مطالبات، خواسته های دلتان اعتماد نکنید زیرا شما خودتان یا به دلیل وهم وسوسه یافته از شیطان و یا متاثر از عقل معاش به لذات جسمانی و بهبود زندگی دنیوی سوق می دهید. ولی اگر کارها به خدا سپرده شود همه ابعاد دنیوی و اخروی زندگی مورد توجه قرار می گیرد و همپنین اولویت به علوم و معارف و اخلاق و فضایل داده می شود و هم از امداد غیب و الهامات الهی در انتخاب و تصمیم بهره مند می شوید.                 ( تفسیر ابن عربی، ج‏1، ص: 375)

5.     محتوای اصلی و خلاصه همه شریعت ها و پیام اصلی ادیان آسمانی توحید است و توحید دو بعد دارد عملی و نظری که این ابعاد با هم رابطه طولی دارد و بدون توحید نظری نمی شود به توحید عملی دست یافت لذا خداوند در این آیه به توحید عملی اشاره کرده است تا بگوید برای ایمان هر دو بعد ضروری است.

6.     یکی از صنایع ادبی التفات است یعنی تغییر ضمیر از شخصی به شخص دیگر مثل تغییر سوم شخص غایب به مخاطب و یا تغییر متکم مع الغیر به متکلم وحده که در این آیه در ابتدای آیه ضمیر متکلم مع الغیر استفاده شده است برای حفظ سیاق و در پایان آیه که بحث توحید عملی است برای صیانت از مفهوم توحید و جلوگیری از هر سوء فهمی ضمیر متکلم وحده استفاده شده است. در ضمن در صنعت التفات نوعی تاکید نیز فهمیده می شود که در اینجا تاکید بر موضوع توحید و دوری از هر نوع شرک است.

7.      سؤال: حضرت موسی پیامبر اولوالعزم است چرا در این آیه خداوند هدایت او را منحصر به قوم بنی اسرائیل نموده است؟

پاسخ: اولوالعزم بودن حضرت موسی تردید پذیر نیست و در آیات متعدد دیگر خداوند او را پیامبرای برای همه انسانها خطاب کرده است ولی در اینجا به یک مسئله بسیار مهم تربیتی در سنت الهی اشاره شده است که نیاز به دقت دارد. سنت یا قاعده انطلاق در حرکت انبیاء بیان می کند که همه انبیاء مأمورند تا قوم خود را هدایت کنند و به سعادت برسانند. پیامبران اولوالعزم در قوم خود با مسائل عظیم و در عین حال اساسی روبرو بودند که حل آنها حل مسائل اصلی همه جوامع بشری است. مثلا حضور در صحرای عربستان و در خط استوا، ولی پرداختن به قطب و حل مشکلات آنها نه عاقلانه است و نه مؤثر؛ ولی پرداختن به مسائلی از مردم صحرا که همه مردم دنیا به آن مبتلا هستند مثل جهل و نفاق و شکر و لجاج و امثالهم حضرت محمد ص را یک پیامبر اولوالعزم و خاتم آنها نموده است. شاید از این بشود نسخه ای به همه تمداران جهان پیچید که شما اهتمام به امور داخلی کشور خود بکنید اگر موفق بودید جهان از موفقیت شما بی اطلاع نخواهد بود و نا خواسته به همه جهان صادر خواهد شد (با الهام از تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 29 ) 

 



بسم الله الرحمن الرحیم

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکمُ‏  وَ إِنْ أَسَأْتمُ‏ فَلَهَا  فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ لِیَسوئواْ وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا (إسراء/7)

ترجمه آیه: اگر نیکى کنید، به خود نیکى کرده‏اید، و اگر بدى کنید، به خود [بد نموده‏اید]. و چون تهدید آخر فرا رسد [بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد [تان‏] چنان که بار اول داخل شدند [به زور] درآیند و بر هر چه دست یافتند یکسره [آن را] نابود کنند.

  1. این آیه یک قانون مسلم و تردید ناپذیر الهی را بیان می کند و آن اینکه هیچکسی نمی تواند به کسی سود و یا زیان برساند و هر یک از احسان و اسائه شما مختص به خود شما است، بدون این که به دیگران چیزى از آن بچسبد، و خداوند اثر و تبعه عمل هر کسى را- چه خوب و چه بد- به خود او برمى‏گرداند. لذا علیّ علیه السلام می فرمایند: ما أحسنت إلى أحد و لا أسأت إلیه و تلا الآیة یعنی من تابحال به کسی نیکی و یا بدی نکرده ام و بعد در توضیح این مطلب خود این آیه را تلاوت فرمودند.    (الجوامع الجامع ج 2 ص 318)
  2. هر چند این قانون تخلف ناپذیر الهی سنت جاریه الهی است ولی انسان ها درک صحیحی از آن ندارند و فکر می کنند احسان و نیکی شان یا به نفع دین است و یا به نفع جامعه و یا فرد دیگر و یا خودشان است و بدی شان نیز یا به ضرر دین خدا و یا دیگران و جامعه و یا خودشان است در حالی که تمام اعمال انسان ها یا خیرند و پاداشش را از خدا می گیرند و یا شرند و عذاب الهی شاملشان است.  هیچکس پاداش اعمال خیر کسی دیگر را دریافت نمی کند و به خاطر عمل شر کسی دیگر عذاب نخواهد چشید.
  3. پس منظور آیه آثار اخروی اعمال انسانهاست مضمون این آیات  نیز آن را تایید می کند: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ترجمه: پس هرکس کوچکترین عمل خیر انجام دهد پاداش آن را و اگر کوچکترین عمل شر انجام دهد تنبیه آن را خود در روز قیامت خواهد دید (زال/8) مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ» ترجمه: هرکس عمل شایسته انجام دهد به نفع خود کرده است و هر کس کار زشتی انجام دهد به ضرر خود انجام داده است و خداوند به هیچ بنده ای زیان نمی رساند. (فصلت/46) لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ ترجمه: سرنوشت انسان بسته به کاری است که انجام می دهد کار نیک به نفع اوست و کار بد به ضرر اوست. (بقره/ 286)
  4. اما آثار دنیوی اعمال انسان تابع اراده الهی است ممکن است بر دیگران موثر باشد و ممکن است هیچ تاثیری بر دیگران نداشته باشد و تأثیر آن بر دیگری، ممکن است از نوع پاداش و یا تنبیه و یا امتحان الهی باشد؛ مثلا ما قصد آزار و اذیت فردی را داشته باشیم و خداوند همین فعل ما را ابزار امتحان قرار دهد و وسیله تعالی او گرداند و یا ما قصد ضرر زدن داشته باشیم ولی نتیجه به نفع دیگری تمام شود.
  5. " تتبیر" به معناى هلاک کردن و از ماده تبار به معنى هلاک و دمار است. کلمه:" لیسوؤا" از مسائه به معناى غصه‏دار کردن است. و لام در آن براى غایت است، و تقدیر آن چنین است:" بعثناهم لیسوؤا وجوهکم بظهور الحزن و الکابة فیها- ما آن بندگان خود را برانگیختیم براى اینکه نشانه‏هاى ناراحتى‏ و حزن و اندوه را در چهره‏هایتان آشکار سازند، بطورى که آثار ذلت و مسکنت و خوارى و بردگى از سر و رویتان ببارد، و همه اینها به وسیله قتل عام و غارت‏ها و اسیریها که در شما اعمال مى‏کنند صورت بگیرد".المیزان ج 13 ص 54
  6. این آیه ادامه آیات قبل است که به موضوع قوم بنی اسرائیل و وعیدی که خداوند به آنها داده است اشاره دارد. از ظاهر آیات چنین بر می آید که قوم بنی اسرائیل به دلیل اینکه دوبار طغیان کرده و فساد در روی زمین کرده است لذا دو بار گرفتار بلا شده است. در هر دو بار دشمنان با حمله به شهر آنها (اورشلیم) هیکل سلیمان (هیکل یعنی بنا و ساختمان) که مسجد یهودیان (مسجد الاقصی) و نماد اقتدار آنها بوده است را فتح کرده اند و با کشتن و غارت و اسیری و اخراج از دیار، آنها را به خاک مذلت نشانده اند. به دلیل تاریخ پر فراز و نشیب قوم بنی اسرائیل مطابقت تاریخ با این آیات آسان نیست. اینکه این آیات از تحقق این دو وعید خبر می دهد و قبل از ظهور اسلام رخ داده است؛ یا از وقوع یکی خبر می دهد و دومی را پیشگویی می کند و مثلا وعید دوم بعد از ظهور اسلام و با فتح اورشلیم توسط مسلمانان محقق شده است؛ یا وعده دوم هنوز محقق نشده است و یا هر دو وعید محقق نشده است اختلاف نظر وجود دارد. ولی به نظر می رسد مفسرین قرآن در تحقق وعده اول کمتر مردد شده اند و معتقدند قبل از اسلام و توسط بخت النصر محقق شده است. وعید دوم نیز از ظاهر آیه محقق شده به نظر می رسد.
  7. این آیه در ضمن نقل یک مصداق، قانونی کلی بیان کرده است که در ابتدا ما به آن پرداختیم. هر چند آن سنت و قانون الهی کاربرد تربیتی دارد ولی روایات ذیل آیه و مصداق بیان شده توسط قرآن نشان می دهد که این آیه در صدد بیان قانونی برای همه حکومت ها است و آن اینکه: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم. و اگر در روایات این آیه به فساد بنی امیه و یا شهادت ائمه ع و یا ماجرای عاشورا و یا ظلم آخرامان تفسیر شده است بیانگر آن است که مصادیقی از آن قاعده کلی گفته شود.

     

  1. به هر حال آیات فوق اجمالا به ما مى‏گوید که بنى اسرائیل دو بار سخت به فساد دست زدند و استکبار ورزیدند و خدا از آنها انتقام سختى گرفت، و هدف از بیان این موضوع درس عبرتى براى آنها و ما و همه انسانها است تا بدانیم ستمگریها و فسادانگیزى‏ها در پیشگاه خدا بدون مجازات نمى‏ماند، هنگامى که قدرت یافتیم حوادث دردناکى را که در آینده در انتظار ما است فراموش نکنیم و از تاریخ گذشتگان این درس را بیاموزیم.(تفسیر نمونه، ج12، ص 32)

 

  1. حضرت امام خطاب به مسئولین نظام اسلامی می فرمود: باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمى که شماها را روى کار آورده‏اند، این مردم زاغه‏نشین که شماها را روى مسند نشانده‏اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهورى را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزى که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکى از ایام‏ اللَّه‏»- خداى نخواسته- باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [این‏] است که فاتحه همه ما را مى‏خوانند! من از خداى تبارک و تعالى امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهى که مرضى اوست؛ و قلمهاى ما را هدایت کند به یک نوشته‏هایى که مورد رضاى اوست. و بر زبانهاى ما جارى کند یک چیزهایى را که مورد رضاى اوست. صحیفه امام ؛ ج‏14 ؛ ص380

 


بسم الله الرحمن الرحیم

عَسىَ‏ رَبُّکُم أَن یَرْحَمَکم وَ إِنْ عُدتُم عُدْنَا  وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا(إسراء/8)

ترجمه آیه: امید است که پروردگارتان شما را رحمت کند، و [لى‏] اگر [به گناه‏] بازگردید [ما نیز به کیفر شما] بازمى‏گردیم، و دوزخ را براى کافران زندان قرار دادیم.

  1. این آیه در ادامه آیات قبل و مربوط به یهودیان و قوم بنی اسرائیل است با این تفاوت که با استفاده از صنعت التفات از مخاطب قرار دادن مستقیم قوم بنی اسرائیل به مخاطب قرار دادن پیامبر اسلام ص تغییر دیده شده و در نتیجه معنی آیه اینطور می شود: ای پیامبر به یهودیان ساکن در مدینه و اطراف آن بگو امید است که . صنعت التفات در این آیه مفید تهدید است. هرچند ظاهر ابتدای آیه دلالت بر عدم تهدید دارد و در ادامه لحن آیه به تهدید تبدیل می شود ولی خود التفات را می توان دلیل خوبی بر تهدیدآمیز بودن کل آیه دانست. شیخ طوسی مخاطب این آیه و دو آیه بعدی را بی تردید شخص پیامبر اسلام دانسته است. (شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏6، ص: 452) و تفسیر انوار درخشان نیز مؤید این استنباط است. (حسینی همدانی، انوار درخشان، ج‏10، ص: 25)
  2. این آیه بیانگر قاعده و سنت دیگری از سوی خداوند است و آن اینکه عزت و ذلت در دست خداوند است و او بر اساس یک اصل ثابت و قابل پیش بینی، جمعی را عزیز و یا ذلیل و خوار می کند. جوامع اگر مسیر عدالت، رحم و اخلاق حسنه را انتخاب کنند عزت می یابند و اگر مسیر ظلم، بی رحمی و بد اخلاقی را برگزینند ذلت و خواری سرنوشت آنها را رقم خواهد زد. "مَن لا یَرحم لا یُرحَم" یعنی کسی که رحم نکند مورد رحمت قرار نخواهد گرفت.  
  3. نکته سوم در این آیه این است که امکان تحقق رحم از سوی خداوند منوط به توبه است. یعنی خداوند به دلیل فساد بزرگ اول توسط قوم بنی اسرائیل، خواری و ذلت اول را بر آنها حاکم می سازد ولی به دلیل اصلاح عزت را به آنها برمی گرداند ولی با فاصله دویست سال و اندی مجددا ظلم و فساد و بی رحمی آنچنان بر قوم بنی اسرائیل حاکم می شود که خداوند بار دوم آنها را به خاک مذلت می نشاند. حال در این آیه به صراحت می فرماید شما توبه کنید و ترحم کنید چه بسا خداوند هم بر شما رحم کند ولی اگر به فساد و بی رحمی برگردید خداوند نیز همچنان ذلت را برای شما برمی گرداند.
  4. این قانون بر همه جوامع در تمام زمانها دلالت دارد ولی دلالت آن بر یهودیان بی تردید است و طبق روایات معصومین در آخرامان نیز این قانون حکومت خواهد کرد و امام زمان حکومت های ظالم و فاسد را که گرایش به سفیانی خواهند داشت ذلیل خواهد کرد. همچنین دلالت این قانون بر اسرائیل امروز که بسیار ظالمتر، بی رحمتر و فاسدتر از قوم بنی اسرائیل می باشد بی تردید است و معتقدیم که این کشور غاصب به زودی ذلت و خواری را به دست مسلمانان خواهد چشید.
  5. در زمان پیامبر اسلام این آیه محقق شد و یهودیان برای بار سوم ظلم و فساد کردند وحتی تصمیم به قتل پیامبر خدا گرفتند و برای بار سوم و اینبار توسط مسلمانان به خاک مذلت نشستند. مردان قبیله بنی قریظه کشته شدند و بنی نظیر از خانه و کاشانه خود تبعید شدند و مقرر گردید که بقیه یهودیان برای مسلمانان جزیه بپردازند. یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (توبه/ 29) این آیه هم بر پرداخت جزیه و هم بر ذلیل شدن یهودیان مدینه دلالت دارد.
  6. طبق این آیه و دلالت صفت حصیر در باره جهنم که به معنی محاصره شدن است معلوم می شود که آثار فساد و ظلم در جامعه، مختص دنیا نیست بلکه ظالم و فاسد در آخرت گرفتار جهنم خواهد بود و از آتش دوزخ هیچ خلاصی هم نخواهد داشت.  
  7. با مطالعه تاریخ یهود گاهی ممکن است به ذهن فردی خطور کند که با توجه به اتفاقات عجیب و غریبی که برای این قوم افتاده است و حتی برخی از آنها معجزه از سوی پیامبر خدا حضرت موسی و با حضرت داود و سلیمان و غیره بوده است خطاها و تنبیه های مربوط به این قوم استثنائات هستند و تاریخ یهود قابل عبرت گرفتن نیست و باید آن تاریخ را به عنوان یک اتفاق استثنائی و خارج از روال عادی بررسی کرد ولی این آیه و آیات بسیار دیگر دلالت بر این دارند که خداوند با همه انسانها و جوامع بر اساس قواعد و سنن الهی برخورد نموده است و می تواند تاریخ همیشه و در باره همه عبرت آموز باشد. در حدیثی از پیامبر عظیم الشان اسلام ص نقل شده است که هر آنچه بر قوم بنی اسرائیل رخ داده است تابع النعل بالنعل در باره امت ایشان نیز رخ خواهد دارد.  

بسم الله الرحمن الرحیم

 إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ یَهْدِى لِلَّتىِ هِىَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا (اسراء/9)

ترجمه آیه: قطعاً این قرآن به [آیینى‏] که خود پایدارتر است راه مى‏نماید، و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى‏کنند، مژده مى‏دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود.

1. در آیات قبل خداوند از قوم بنی اسرائیل صحبت می کند و بیان می دارد که آنها دو بار فساد کردند و ما به آنها را تهدید به خواری و مذلت کردیم و منظور از این تهدید، اعلان این سرنوشت شوم در تورات است. حال در این آیه خداوند می فرماید مسلمانان که مخاطب قرآنند، مثل بنی اسرائیل نیستند؛ و قرآن این امت را به چیزی اقوم هدایت می کند و لذا دو بشارت به مسلمانان داده است: یکى مژده ثواب و پاداش بهشت و دوم عقاب و کیفر دشمنانشان. یعنی برخورداری مسلمانان از آن امر اقوم آنها را شایسته این دو مژده و بشارت کرده است. پس این آیه در مقام مذمت بنی اسرائیل و تایید اسلام و مسلمانان می باشد. و چون دین یهود آخرین دین است (حضرت عیسی مسیح برای اصلاح دین یهود مبعوث شده بود و دین مستقلی نیاورده است) لذا این آیه با تأیید اسلام و مذمت یهودیان به نوعی دلالت بر خاتمیت هم دارد.

2. اقوم صیغه افعل تفضیل است به معنى صافتر، مستقیم‏تر و پابرجاتر می باشد و چون متعلق تفضیل ذکر نشده دلالت بر صفت برترین دارد و لذا مفهوم آیه چنین است که" قرآن به چیزی که مستقیم‏ترین و صافترین و پابرجاترین است دعوت مى‏کند. برخی تفاسیر اقوم را پرفایده ترین و شایسته ترین نیز معنی کرده اند(تفسیر الکاشف) که به نظر می رسد در انتخاب این معنی بجای مطابقت لفظ و معنی اقوم ویژگی های حقیقی دین اسلام مورد توجه قرار گرفته است.

3. از نظر روایات منظور از اقوم امام معصوم می باشد. شیخ صدوق این حدیث را از امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام در ذیل این آیه نقل کرده است: الإمام منّا لا ی إلا معصوما، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها، فلذلک لا ی إلا منصوصا فقیل له: یابن رسول الله، فما معنى المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله، و حبل الله هو القرآن لا یفترقان إلى یوم القیامة، فالإمام یهدی إلى القرآن، و القرآن یهدی إلى الإمام، و ذلک قول الله عزوجل: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (معانى الاخبار، صفحه 132، حدیث اوّل) یعنی: امامان از ما معصوم هستند و عصمت نشانه ظاهری ندارد تا شناخته شود لذا باید منصوص (با کلام معصوم پیشین معرفی شدن) باشد. گفته شد منظور از معصوم چیست؟ پاسخ فرمودند: کسی که به حبل الله چنگ می زند و حبل الله همان قرآن است که امام و قرآن تا روز قیامت از هم جداشدنی نیستند(یعنی نباید مسلمانان بین قرآن و اهل بیت پیامبر یعنی امامان معصوم ع جدایی افکنند). پس امام به سوی قرآن هدایت می کند و قرآن به سوی امام هدایت می کند و این معنی کلام خدای عز و جل است که می فرماید: إنّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.  در کتاب کافی مرحوم کلینی نیز حدیثی از امام صادق نقل می کند که: "یهدی للتی هی اقوم" إی یهدی إلى الإِمام یعنی قرآن مخاطب خود را به سوی امام دعوت می کند(کافی ج 1 ص 216) و از امام باقر نقل شده است که: "یهدی إلى الولایه" یعنی قرآن مخاطب خود را به ولایت ائمه ع هدایت می کند. این روایات دلالت بر این دارند که آیه بیانگر این است که قرآن مسلمانان را به محکمترین و صاف ترین و مستقیم ترین امر یعنی امامت دعوت می کند.  

4. برخی تفاسیر گفته اند منظور از اقوم دین اسلام و یا امت اسلامی است و برای این گفته خود دلایلی را ذکر کرده اند که در اینجا بطور خلاصه ذکر می گردد: "در این آیه بدون اینکه دلیلی ذکر شود ادعا شده است که اسلام دین برتر است و امت اسلام امت اقوم می باشد و ما با استفاده از محتوای قرآن و سیره پیامبر اسلام و ائمه اطهار تلاش می کنیم دلایل برتری دین اسلام را ذکر می کنیم: الف. اسلام دینی فطری و با سرشت انسانها سازگار می باشد و لذا دینی جهانشمول است. ب. اسلام بدون هیچ قید و شرطی عقل را می پذیرد و آن را به تأمل تفکر و بررسی طبیعت و جستجوی اسرار و فواید آن و رابطه ای که با خالق و انسان دارد دعوت می کند و در این راستا استفاده از دین، فلسفه و علم تجربی برای شناخت حسی جهان را پیشنهاد می دهد؛ همانطوری که قبل از اروپاییان دانشمندان مسلمان این مسیر را عملا رفته اند. ج. اسلام به علم اطمینان دارد و یافته های آن را در ابعاد مختلف حیات بشری برای توسعه و پیشرفت می پذیرد. د. در دین اسلام آزادی فکر و بیان وجود دارد به حدی که حتی فرشتگان که به ظاهر بندگان مطلق خدایند آزاد هستند که خداوند را مورد سوال و مؤاخذه قرار دهند که چرا چنین مخلوقی را می آفریند . خداوند نیز خود را پاسخگوی این سوال می داند و آنها را بخاطر این سوال تنبیه نمی نماید.(اشاره به آیات 30-33 سوره بقره) پس معلوم می شود که به طریق اولی همه انسانها در این جهان از آزادی بیان و فکر برخوردارند. ه. قوانین اسلام مختص فرد، گروه و یا چیز خاصی نیست و تمام انسانها در نزد اسلام و در قبال قوانین الهیف اولاد آدم و با هم برابرند.  و. در اسلام بر هر مسلمان توانمندی قیام و جهاد با جان و مال بر علیه ظلم و فساد واجب است ز. از دیدگاه اسلام مالک تمام مال دنیا خداوند است و انسانها وکیل و امانتداری بیش نیستند و لذا بدون اذن خدا حتی حق تصرف در مال خود را نیز ندارند. ح. اسلام می خواهد که انسان خود را با نظام عالم هماهنگ کند و توازن و نظام طبیعت را به هم نزند آنگاه که خداوند می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُم ترجمه آیه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مى‏بخشد، آنان را اجابت کنید.(انفال/24)" (تفسیر الکاشف، ج‏5، ص: 24 تا 26) ط. التقوی: در اسلام نسب، تعصبات قومی، زبان و یا حتی زمین انسانها را از هم تمیز نمی دهد و برتری نمی بخشد و تنها چیزی که در نزد خداوند ارزشمند است تقوی و خداترسی و در نتیجه آن تقید به ارزشهای انسانی می باشد. و تقوی باعث رعایت انضباط در چارچوب عقیده و شریعت الهی می شود. ظ. در اسلام حریت و عزت، منجر به آزادی ی می شود و بر اساس اسلام، هیچ مسلمانی نباید ظلم، استعمار و استکبار هیچ حاکم ظالمی را بپذیرد. امام صادق ع می فرمایند: إن اللَّه عز و جل فوّض إلى المؤمن أموره کلها و لم یفوّض إلیه أن ی ذلیلا یعنی: خداوند امور مومنین را به خودشان تفویض کرده است ولی اجازه نداده است که ذلت را بپذیرند(الکلینی، الکافی، ج: 5، ص: 63، روایة: 1). (تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 42)

5. طبق این آیه مومنین به شرط انجام عمل صالح شایسته گرفتن پاداش از خداوند خواهند شد و این مطابق قانون الهی است که ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان هیچ ارزشی نزد خداوند ندارد.

6. در این آیه خداوند به سرنوشت مؤمنین و در آیه بعدی به سرنوشت کافران اشاره کرده است ولی تکلیف مؤمنینی که عمل صالح انجام نمی دهند را مشخص نکرده است و اساسا تکلیف آنها منجز و دقیقا معین شده نیست. در دو آیه زیر هم چنین بلا تکلیفی نیز فهمیده می شود. عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ (التوبه/102)إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ(التوبه/106).

7. موصوف اقوم از نگاه تفاسیر مختلف بیان شد ولی تفسیر اقوم و یا تعیین مصداق برای اقوم از دیدگاه روایات صحیحتر  به نظر می رسد زیرا وقتی هدایت قرآن به اسلام را بررسی کنیم اگر منظور از اسلام متون اسلامی باشد بی شک اقوم یعنی محکمترین و با ثبات ترین متن اسلامی، قرآن است که هدایت قرآن به قرآن وجیه نمی باشد. یعنی قرآن بگوید که "همانا این قرآن هدایت می کند به قرآن". ولی اگر منظور از اسلام مسلمانان اعم از امام و امت باشد آنگاه می توان گفت که قرآن همه را به سوی امت مسلمان دعوت می کند.و مسلمانان معتدلترین و لذا محکمترین انسان های با ایمان روی زمین هستند و در این صورت برترین اعضای جامعه اسلامی یعنی معصومین ع همه بطور اولی مصداق اقوم خواهند بود. از سوی دیگر متن حتی اگر قرآن هم باشد عموما قابل تفسیر است و ممکن است تحریف معنوی در آن صورت بگیرد همانطوری که در طول تاریخ تحریف معنوی احادیث و آیات بسیار اتفاق افتاده است و آیات قرآن را بر خلاف دلالت خود و به نفع نظر خود معنی کرده اند. ولی تحریف سیره و شخص امام و منش او ممکن نیست. لذا پیامبر اکرم ص فرمود من در بین شما قرآن و عترت خود را به ارث می گذارم و این امر تنها راه صیانت قران از تحریف و فهم های افراطی و تفریطی است. و در پایان باید گفت وقتی از امام صحبت می شود پیامبران اولوالعزم و در راس همه آنها شخص پیامبر گرامی اسلام می باشد.

 


بسم الله الرحمن الرحیم

وَ یَدْعُ الْانسَانُ بالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَیرِ  وَ کاَنَ الْانسَانُ عجَولًا(إسراء/11)

ترجمه: و انسان [همان گونه که‏] خیر را فرا مى‏خواند، [پیشامد] بد را مى‏خواند و انسان همواره شتابزده است.

  1. این آیه ادامه آیات قبل است و لذا در سیاق آن آیات باید معنی شود. همانطوری که در آیات قبل بیان گردید خداوند قرآن را برترین کتاب آسمانی و دین اسلام را برترین دین معرفی می کند و دلیل خود را چنین اظهار می دارد که قرآن به محکمترین امر هدایتگر است. حال در این آیه می فرماید: ولی انسان عموما پیروی از قرآن نمی کند و لذا هر چند می خواهد که به خیر و نیکی برسد ولی نتیجه تلاشش وما خیر نیست و چه بسا نتیجه تمام تلاشهایش شر و ضرر و بدبختی برای او داشته باشد. شاید بگوییم: خداوند قرآن و دین اسلام و پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد ص و حتی سایر ادیان را از باب لطف فرستاده است و چنین نیست که انسان بدون انبیاء محال باشد که به سعادت برسد بلکه عقل انسان برای نیل به سعادت کافی است( انسان/2و3) و این مطلب کاملا صحیح است لذا خداوند علت این قضاوت خود را بیان می دارد که انسان صبر و مقاومت لازم برای رسیدن به حقایقی که او را به سعادت برساند ندارد. لذا می توان نتیجه گرفت که این آیه انسان را به پیروی بی چون و چرا از قرآن، پیامبر ص و ائمه اطهار ع دعوت می کند و در صورت عدم پیروی از دین حق، تنها راه، عجله نکردن و صبر و مقاومت در تلاش برای یافتن راه سعادت است که بی شک مسیر دوم بسیار سخت تر و طولانی تر از راه اول خواهد بود. (فی ظلال القرآن، ج‏4، ص: 2216؛ الکاشف، ج5 ص 26؛ تفسیر من وحی القرآن، ج‏14، ص: 49؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏17، ص: 85)
  2. ظاهر آیه دلالت بر معنی دعا و درخواست از خداوند دارد و اکثر تفاسیر قدمای از مفسرین همان معنای ظاهر را اراده کرده اند. که در این صورت معنای آیه چنین خواهد بود که: انسان گاهی عجولانه ازخداوند بجای خیر، درخواست شر می کند. دلیل این درخواست و دعا به درگاه الهی یا غضب و عصبانیت است که از خداوند مرگ، ویرانی، بدبختی و امثال آن را برای خود و یا نزدیکان درخواست می کند و یا جهل و نادانی نسبت به عواقب آن که چیزی از خدا می خواهد که چه بسا به ضررش باشد. صادق ع می فرمایند: راه نجات و هلاک را بشناس تا از خداوند چیزی نخواهی که چه بسا هلاک تو در آن باشد در حالی که تو گمان می کردی که راه نجاتت در آن است و سپس این آیه را تلاوت فرمودند. البته لازم به ذکر است که خداوند نفرین و یا دعای شر انسان ها را به دلیل فضل و رحمت خود اجابت نمی کند هرچند انسانها از این امر ناراحت شوند. وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُم‏

و اگر خدا براى مردم به همان شتاب که آنان در کار خیر مى‏طلبند، در رساندن بلا به آنها شتاب مى‏نمود، قطعاً اجلشان فرا مى‏رسید(یونس/11)

  1. عجله صفت زشتی است ولی سرعت یک ویژگی مطلوب است. منظور از عجله اقدام به امری قبل از رسیدن زمان آن می باشد در اموری که انجام آن کار در آن زمان خاص، ضروری و یا شایسته است در حالی که سرعت به معنی انجام کار در اول وقت است در کاری که انجام آن در اول وقت شایسته است. بی شک کارهایی که نیاز به تأمل بیشتر دارد سرعت نیز در آنها پسندیده نخواهد بود. در روایاتی که گفته شده عجله در انجام کار نیک پسندیده است منظور سرعت می باشد. (التبیان، ج 6 ص 454)  قال الصّادق علیه السّلام: "مع التّثبّت ت السّلامة و مع العجلة ت النّدامة و من ابتدأ بعمل فى غیر وقته کان بلوغه فى غیر حینه" فرمود حضرت صادق علیه السّلام: با درنگ و تأنى، سلامتى و با شتاب‏ کردن پشیمانى است و هر که کارى را در غیر وقتش شروع کند، بی موقع نتیجه اش را می بیند. (خصال، باب الثلاثه، حدیث 52)
  2. علامه طباطبایی از سیاق برای تفسیر این آیه استفاده کرده است ولی آن را در ادامه آیات سابق معنی ننموده و مستقل از آنها مراد از دعا در آیه را مطلق طلب معنی نموده و اعم از دعای لفظی و طلب به معنی سعی و عمل گرفته است. و می فرماید: همه اینها دعا و درخواست از خداست، حتى اگر این درخواست از کسى صادر شود که به خدا معتقد نبوده و توجهى به درخواست از خدا ندارد، چون در عالم حقیقت غیر از خدا معطى و مانعى وجود ندارد. بنا بر این مقصود از اینکه فرمود:" انسان عجول است" این خواهد بود که او وقتى چیزى را طلب مى‏کند صبر و حوصله به خرج نمى‏دهد، در جهات صلاح و فساد خود نمى‏اندیشد تا در آنچه طلب مى‏کند راه خیر برایش مشخص گردد، و از آن راه به طلبش اقدام کند بلکه به محض اینکه چیزى را برایش تعریف کردند و مطابق میلش دید با عجله و شتابزدگى به سویش مى‏رود و در نتیجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى‏آید که مایه خسارت و زحمتش مى‏شود، و گاهى هم خیرى بوده که از آن نفع مى‏برد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج 13 ص 66) لذا ایشان این آیه را توبیخ انسان به دلیل عدم توجه به منبع معتبر وحی الهی می داند.
  3. معنی چهارمی هم در تفسیر مجمع البیان برای این آیه نقل شده است که منبع آن یافت نشد: انسان به دلیل اینکه برای رسیدن به منافع مادی عجله دارد به شر و اقدامات زشت دچار می شود همانند افرادی که امروزه شاهدیم دوست دارند که یک شبه میلیاردها تومان را مالک شوند و لذا به هر کاری و هر روشی دست می زنند اعم از ی، اختلاس، قاچاق مواد مخدر و (مجمع البیان، ج 14 ص 97)

بسم الله الرحمن الرحیم

توحید و شرک

همانا شرک ظلم بزرگ است.(لقمان/13) موضوع توحید و شرک متاسفانه به دو صورت افراط و تفریط مطرح می شود. وهابیت خیلی از مومنین را متهم به شرک می کند و آنها را مشرک می خواند و مسیحیت تعریفی از توحید مطرح می کند که تثلیث آشکار هم شرک محسوب نمی شود و کسی را که حضرت عیسی را خدا می داند مشرک نمی خواند. حال که ما نیز در بحث قبلی آنهایی که از زن زندگی آزادی دفاع می کنند را مشرک دانستیم لازم دیدم بحثی در این خصوص داشته باشیم.

  1. اولا شرک را می توان به دو نوع تقسیم کرد: شرک آشکار که فرد بت مشخصی را می پرستد و برای ربوبیت خداوند شریک موازی قائل است مثلا آب را ربی است و کوه را ربی دیگر و خداوند رحمن در امور آنها هیچ دخالتی ندارد. چنین شرکی مصداق همان موردی است که خداوند آن را نمی بخشد و پایین تر از آن، همه گناهان دیگر را بعد از توبه می بخشد (نساء/48). شرک پنهان که اکثر انسانها و حتی برخی از مومنین دچار آن هستند و در احادیث تشخیص آن را سخت ارزیابی کرده اند. دل بستن به وسیله ها و اسباب و فراموشی خداوند از مصادیق آن است. مانند اکثر ما انسانها که هنگام گرفتاری آنچنان پول، دکتر، مهندس و اسباب دیگر در ذهن ما اهمیت پیدا می کند که خداوند را فراموش می کنیم و وقتی دستمان از همه این اسباب بریده می شود و احساس می کنیم از دست آنها دیگر کاری ساخته نیست تازه متوجه خداوند می شویم.
  2. ثانیا بحث ما از شرک برای متهم کردن کسی به شرک و کفر نیست بلکه بحثی علمی است و می خواهیم فهمی از دین را ارائه دهیم. خداوند در قرآن از انسانها می خواهد که در اعتقاد خود و نیز رفتار خود و عبادات و کارهای نیکی که انجام می دهد دقت کند و از شرک بپرهیزد. هر عبادتی که در آن ریا باشد باطل است یعنی شرک عبادت را باطل می کند و هر عملی که به نیت غیر خدا انجام گیرد اجر و پاداش ندارد و در حدیثی آمده است که اگر در عملی خداوند را با کسی دیگر شریک کنند خداوند آن عمل را نمی پذیرد.
  3. در قانون گذاری نیز آیاتی از قرآن بر این دلالت دارند که باید احکام الهی در آنها ملحوظ گردد. و هر کس بر مبنای قرآن و کتب آسمانی حکم نکند کافر می باشد.(انعام/44) یعنی قانون بشر نباید در تعارض و یا تضاد با قانون خدا قرار گیرد.  
  4. شعار زن، زندگی، آزادی در چارچوب قوانین الهی کاملا مقبول است. زن در نظام الهی حقوقی دارد که باید از آن برخوردار باشد و نیز می تواند زن در عصر جدید از حقوقی برخوردار باشد که با قوانین الهی در تعارض نیست. زندگی هم همینطور است. خداوند برای انسانها حیات طیبه می خواهد. زندگی پاکی که از نعمات حلال خداوند برخوردار باشد و در آن انسانها تحت ظلم قرار نگیرند. در عصر جدید چیزهایی به زندگی اضافه شده است که در صدر اسلام نبوده است و هیچ منافاتی با اسلام و قوانین آن ندارد جامعه حق دارد از رفاه و امکانات موجود جهان معاصر برخوردار باشد.آزادی و حریت از شعارهای اصیل دین است و خداوند هدف از بعثت انبیا را رهایی انسانها از هر قید و بندی که مانع رشد و کمال آنها شود معرفی کرده است. (اعراف/157) اگر حکومتی جامعه و مردم آن را از چنین حقوقی محروم کند مردم حق اعتراض دارند و حکومت ها مکلفند در حد توان خود پاسخگوی مطالبات بحق مردم باشند. اما وقتی این شعار در راستای مخالفت با دین داده می شود آنگاه معنایی غیر از آنچه در بالا گفته شد پیدا می کند. یعنی آنها می گویند: ما زن، زندگی و آزادی که در اسلام تعریف شده است نمی خواهیم و از سوی دیگر در عمل نیز با نماد سوزاندن روسری و یا خلاف اخلاق اسلامی حرف زدن و شعار دادن و یا همراهی با مخالفان اسلام مثل کشورهای استعمارگر که هیچگاه صلاح مسلمانان را نخواسته اند و بهائی ها و امثال آن، نشان می دهند که خواسته ای متعارض با اسلام و قوانین مترقی آن دارند. اینچنین است که شعار زن زندگی آزادی خواسته ای غیر الهی معنی شده و در چارچوب شرک ارزیابی می شود. 
  5. همچنان بر اساس بند ۲ همین نوشته ما قصد اتهام شرک و کفر نداریم و فقط یک بحث علمی- اعتقادی مطرح می کنیم. فهم بنده از موضوع شرک و توحید این است و ضروری است که هر مسلمانی منابع معتبر اسلام بخصوص قرآن را آشنا شود و بر اساس فهم خود که می تواند پاسخگوی فهم خود نزد خداوند شود عمل کند. 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها